Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7963 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to lump them all together
<idiom>
U
با همه یکسان رفتار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
Other Matches
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
autosync
U
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
flat rate
U
نرخ یکسان تعرفه یکسان
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
assimilates
U
یکسان کردن
assimilatc
U
یکسان کردن
assimilating
U
یکسان کردن
assimilated
U
یکسان کردن
assimilate
U
یکسان کردن
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
equates
U
یکسان فرض کردن
to make even with the ground
U
با خاک یکسان کردن
equated
U
یکسان فرض کردن
equate
U
یکسان فرض کردن
rase
U
باخاک یکسان کردن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
to prostrate a city
U
شهری را با خاک یکسان کردن
to raze a city to the ground
U
شهری را با خاک یکسان کردن
coragne line
U
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
asynchronous
U
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
treat
U
رفتار کردن
treat
U
رفتار کردن با
treated
U
رفتار کردن
treated
U
رفتار کردن با
treats
U
رفتار کردن
to deport oneself
U
رفتار کردن
demeaned
U
رفتار کردن
to demean oneself
U
رفتار کردن
treats
U
رفتار کردن با
demean
U
رفتار کردن
demeans
U
رفتار کردن
prince
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronises
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronizes
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
despotize
U
مستبدانه رفتار کردن
to get up to nonsense
U
ابلهانه رفتار کردن
jitter
U
با عصبانیت رفتار کردن
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
babies
U
مانندکودک رفتار کردن
shoot straight
<idiom>
U
منصفانه رفتار کردن
to wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide
U
طبق مقتضیات رفتار کردن
wronging
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to act
[be]
one's age
<idiom>
<verb>
U
طبق سن خود رفتار کردن
wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs
U
غیر منصفانه رفتار کردن
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
baud
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud rate
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
befriended
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
make oneself at home
<idiom>
U
مثل خونه خود رفتار کردن
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
princesse
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
princess
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
clocks
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
conducting
U
رفتار کردن رهبری کردن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
conducted
U
رفتار کردن رهبری کردن
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
conduct
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducts
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
invariant
U
یکسان
identical
U
یکسان
similar
U
یکسان
similiar
U
یکسان
uniforms
U
یکسان
identic
U
یکسان
akin
U
یکسان
uniform
U
یکسان
equalled
U
یکسان
equaling
U
یکسان
equalling
U
یکسان
equaled
U
یکسان
equal
U
یکسان
same
U
یکسان
equals
U
یکسان
of kin
U
یکسان
solid
U
یکسان فضائی
equably
U
بطور یکسان
alike
U
شبیه یکسان
identically
U
بطور یکسان
uniformly
U
بطور یکسان
solids
U
یکسان فضائی
uniforms
U
یک شکل یکسان
uniform
U
یک شکل یکسان
uniform movement
U
جنبش یکسان
spreading
U
پخش یکسان
standards
U
یکسان معیار
standard
U
یکسان معیار
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
balanced design
U
طرح با تراز یکسان
without distinction
U
بدون فرق یکسان
isoelectronic
U
دارای الکترونهای یکسان
The city was razed to the ground.
U
شهر با خاک یکسان شد
to kiss the dust
U
باخاک یکسان شدن
it ius all one to me
U
برای من یکسان است
equal appearing intervals
U
فاصلههای یکسان نما
equally appearing difference
U
تفاوتهای یکسان نما
nuclear parity
U
قدرت اتمی یکسان
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
irregular polygon
U
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
method of equal appearing intervals
U
روش فاصلههای یکسان نما
an e. battle
U
جنگی که برای دو طرف یکسان است
balances
U
برای همه خطاها یکسان است
plug
U
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plugging
U
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
shannon
U
انتخابی بین دو واقعه بااحتمال یکسان
It is exact to hair.
U
مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
balance
U
برای همه خطاها یکسان است
plugs
U
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
logical
U
تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
Hamming code
U
تعداد ارقامی که در دو کلمه با طول یکسان متفاوتند
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
frequencies
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
external
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
externals
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
frequency
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
peered
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
differential laser gyro
U
دو اشعه لیزر با پلاریزاسیون یکسان که برای یک ژایروبکار میروند
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
peering
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
peer
U
هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
isodynamic line
U
خطی در روی نقشه که بوسیله ان جاهایی که زورمغناطیسی درانها یکسان است
homonym
U
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
homograph
U
کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
identity
U
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
universal time
U
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
identities
U
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
comport
U
رفتار
misconduct
U
رفتار بد
ethic
U
رفتار
comporting
U
رفتار
comported
U
رفتار
gesturing
U
رفتار
gesture
U
رفتار
gestured
U
رفتار
havings
U
رفتار
geste
U
رفتار
gest
U
رفتار
demeanour
U
رفتار
demeanor
U
رفتار
haviour
U
رفتار
ergasia
U
رفتار
demarch
U
رفتار
treatment
U
رفتار
comports
U
رفتار
deportment
U
رفتار
treatments
U
رفتار
behaviour
U
رفتار
comportment
U
رفتار
actions
U
رفتار
conducted
U
رفتار
thews
U
رفتار
conducting
U
رفتار
exploits
U
: رفتار
behaviuor
U
رفتار
exploiting
U
: رفتار
conducts
U
رفتار
exploit
U
: رفتار
bad conduct
U
سو رفتار
behavio
U
رفتار
demarche
U
رفتار
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
A cop who doesn't exactly play it by the book.
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com